Dari

نقش والای علامه محمود طرزی درکسب استقلال افغانستان،ارتقای فرهنگ، تعالی دانش، تعليم وتربيه،اتحاد وهمبستگی مردم وتعميم حق گفتن ونوشتن درافغانستان

 

دوکتور  محمد ظاهر عزيز

 پاريس- فرانسه، اسد 1387

 

نوشتهء:  دکتور محمد ظاهر عزيز

 

 بسم الله الرحمن الرحيم

 

 

نقش والای علامه محمود طرزی درکسب استقلال افغانستان،ارتقای فرهنگ، تعالی دانش، تعليم وتربيه،اتحاد وهمبستگی  مردم وتعميم حق گفتن ونوشتن درافغانستان

          من با تقديم حسن حرمت فراوان به روح فرزند پرفضل و وطنخواه افغانستان، علامه محمود طرزی، او را محمود طرزی غزنوی خطاب می نمايم.

           تولدمحمود در اول سنبله 1244شمسی، مطابق 23اگست 1865ميلادی درديار شريف غزنين،درجوارمقبره های سلطان بزرگ غزنه،محمودغزنوی،البيرونی وحکيم سنائی غزنوی، به محمود طرزی، برکت، روح وحکمت بزرگی، دانائی وفضيلت بخشيد وآنچه را ازمعلم اول وياورزندگی خود،پدرداناوشاعروطندوست،سردارغلام محمد طرزی  ومصاحب و معلم خود، آخندزاده،ملا اکرم هوتک، آموخت، محمودطرزی را شخصيت عاليمقام، بزرگ ، مرد صاحب دانش سياسی وديپلوماسی،مردمبارزدرراه آزادی کشور،مردصاحب قلم ووطنخواه که راه نجات وطن را ازشراستعماروغربت در تعميم سواد و اعتلای دانش و فرهنگ می ديد، بار آورد.

          درطول سالهای اقامت دردمشق وقسطنطنيه،درمدارس آن ديارها،درس علوم اجتماعی، سياسی وحقوق آموخت. زبانهای ترکی، عربی، وتاحدی فرانسوی را ياد گرفت، با تمدن غربی اروپائی،طرزوروش حيات سياسی، اجتماعی واقتصادی دراروپا آشنا شدوبا جنبش های ملی درعصرترکان عثمانی درتماس بود وازاهداف اصلی سياسی، مفکوره وعقايد ضد استعمار سيد جمال الدين افغانی، اطلاع حاصل کردوبا تجويزپدردرمجالس سيد دراستانبول حاضرشد.

 محمود طرزی و تحسين علم، معارف و فرهنگ:

   محمود طرزی که خود مرد تحصيل کرده، دانشمند، فاضل و آگاه بود و کسب دانش و تعليم را از پدر به ميراث گرفته چنانچه ميگويد ” پدر در زندگانی او، مقام بزرگ داشت و او در برابر پدر، چون پرکاه در پيش کهربا بود”، ميدانست که بدون کسب  دانش و تعميم معارف

وارتقای فرهنگ درکشور،مردم افغانستان نمی توانند راه سعادت وپيشرفت اجتماعی واقتصادی پيشروداشته باشند.

          محمود طرزی با پيروی از فلسفه روشنگری، از مدافعان بزرگ تحصيل علم و دانش در افغانستان بود. اوافکار خود را از راه قلم وسخن ارائه ميکرد. چندين کتاب مفيد را از ترکی ترجمه و نشر کرد. مجموعه اشعار و مقالات ادبی وسياحت نامه های او به اهل علم وفرهنگ کشوررسيد ومورد پسند واقع شد.چونکه مرد سياستمداروديپلومات صاحبقدربود، با ارائه افکار ازاد، کلمات متين، منطق عالی و زبان قابل فهم، از طريق صفحات سراج الاخبار افغانيه، به تحليل و تجزيه عواملی ميپرداخت که اسباب عقب ماندگی در افغانستان و در جهان اسلام گرديده بودند.طرزی در همه مقالات و گفته های خود بوضاحت تمام می نوشت که کسب علم و دانش و پيروی راه ترقی و نو آوری نه تنها يک افتخار، بلکه وظيفهء هر مسلمان و هر افغان وطن دوست است.

            محمود طرزی علاوه از کسب علوم جاريهء آن زمان، ارزشهای اصيل اسلامی را با دانشمندی تمام ميدانست و در تحليل آنها با دلايل و ارائه کلمات “قران” در دفاع از کسب تعليم و تربيه، می نوشت، ميگفت و عمل ميکرد.

            محمود طرزی معتقد بود که مسلمانها بايد افتخار نمايند که به آيينی مبتنی  بر دانش و خرد منتسب هستند. کتاب مقدس مسلمانها” قران کريم” کتاب “خواندن” است که مبنای کرامت انسان در نخستين سورهء ان “آموختن” اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم، ذکر گرديده است.

 

          نويسنده به صفت شاگرد تعليم وتربيه، اظهارميدارد که انديشه و ديد روشنگرانهء محمود طرزی بر علم و عرفان و اصرار او بر ساخت و تاسيس نهادها، مراکز و منابع تعليم در کشور، آن شايستگی ها را دارد که در شخصيت وحقانيت، علم ومعرفت، نهفته است. او ميگويد” علم و عرفان، چنان نور نيردرخشان خالق کون ومکانست، که گاه، پرتو تابش مهر منير ضياء افشانش، بر يک ملک و ملتی، و يا قوم و هيئتی، انتشار انوار، و ايثار فيض آثار خودش را مبذول و رايگان نمايد، ظلمت تيره درون تاريک دل نادانی و گمراهی، و دهشت بلا مقرون جهالت منزل شقاوت و بيراهی از آن  ملک و ملت و قوم  و هيئت، وداع ابدی گفته، انوار مدنيت وسعادت وفيوضات، راحت و نعمت، هرطرف آن هيئت وملت را فراهم ميگيرد.”

            زمانيکه محمودطرزی درپی کسب مدنيت وتغيرحالت اجتماعی،عقلانی و اقتصادی مردم کشورش ازطريق کسب علم و دانش می افتد، به گفتهء افغانستان شناس فقيد لويي دوپری، (Dupree)به منظوررسيدن به اهداف تعين کردهءخود، با درنظرداشت حالت زمانی، مجبورآ از ديپلوماسی اما با دانشمندی، استفاده می نمايد.

            محمود طرزی ميداند که تجدد، ترقی و کسب علوم مروجه زمان به منظور راه يابی به حيات بهتر ، آسوده تروارتقای شخصيت انسانی،برضد اسلام وارزشهای اسلامی نيست،بلکه آنرا جزء اسلام می شمارد وبرای اينکه اوبا مخالفين ودشمنان علم و فرهنگ ودرباريان طرف واقع نشود و بتواند طرح روشنگرانه وصلح جويانهء خود را ازطريق نوشتن و گفتن در عمل اجراء قراردهد، آيات قران کريم واحاديث بی شمار را مثال ودليل می آورد ودراين راه نهايت مؤفق است.

            با دانشمندی وفهميکه ازارزشها وتعاليم اسلامی دارد، او، ميداند که فاصله واقعی مردم افغانستان و ديگر مسلمانان جهان، تا ان تعاليم حيات بخش اسلام، خيلی زياد است، لذا لازم است مسلمانها با عقيده” بخوان بنام پرودگارت” پذيرش حقيقت مبنی بر اينکه کسب علم و دانش حد و آخر ندارد، در جستجوی راهی نو باشند.

  محمود طرزی با روش ديپلوماسی وگاه گاهی با نوشتن الفاظ نيک خواهی به تعريف امير حبيب الله خان و برادر امير، سردار نصرالله خان، نائب السلطنه، کوشش مينمائيد تا مورد قهر امير، در باريان ومخالفان پر نفوذ واقع نگردد. خوشبختانه اينکه محمود طرزی علوم دينی را بهتر و بيشتر از با سواد ترين مرد مخالف معرفت ومدنيت آن زمان ميداند. با اندازهء دانشی که از اسلام ، ارزشهای اسلامی و احکام اسلامی در راه رسيدن به تعليم و تربيه، دارد، از احکام آيات قران کريم و احاديث کمک می طلبد و در تائيد ترقی و تجدد از طريق صفحات سراج الاخبار، ادامه ميدهد.

” چون خدا قومی نمايان ميکند      ذوق شانرا سوی عرفان ميکند”

  بزرگواری محمود طرزی در اين است که او آينده دور را باعينک روشن ،عينکی که نور آن از  تابش علم  روشنی می  يابد، می نگرد.

 

  “ای اهل وطن عزيز ! سراج الاخبار افغانيه، با جمله قوم و قبيلهء خود، يعنی با جمله اوراق جرايد عالم، رد وبدل افکار و گفتگوی بسياری کرد. نتيجه بر همين قرار يافت که بدون افزودن شدن مکتب های عرفان، روشن شدن افکارو اذهان، چارهء نجات وترقی دراين عصر و زمان ، برای قومها وملتهای دنيا نخواهد بود. ازاين است که ازآغازانتشارخود،تابحال، بزبان دينی، بزبان اخلاقی، بزبان ادبی، فرياد ها وآوازهای رقم، رقم بلند کرد وهنوزهم خواهد کرد”.

  محمود طرزی در جهت روشن شدن افکار و اذهان مردم وطنش ، فريادها و آوازها ايراکه بر دور انديشی و دور بينی استوار است، قطع نکرد. و با ادامهء کلام ” اولاد وطن را بخوانانيد ! حال استقبال خود را بينديشيد” در مجادلهء خود در اين راه نيک ادامه ميدهد.

  فرهنگ دانش محمود طرزی ، انديشه و طرز ديد او بدرجهء بزرگ، پيشرفته و ترقی خواه بود که حرف های اوراميتوان حتی امروزدرافغانستان وتمامی دياراسلام، سرمشق اهداف توسعه تعليم وتربيه و ستراتيژی انکشافی، ترقی، تجدد و تمدن نوين، با افتخار بپذيريم .

 

           ما امروز نيزدر امر انتخاب راه نو، احتياج به تکيه و تأکيد بر” دانايی” داريم، اما نمی توان آسان و بی دغدغه به اين راه گام نهاد. فلهذا مجبورا بايد بپذيريم که ما در حال عبور از يک موقعيت خطير تاريخی هستيم. بايد قبول نماييم که اگرخواست ما، به حيث سازندگان سرنوشت خويش ، اين باشد که در حالت عقب ماندگی امروز، دير باقی نمانيم، بايد راه علم، دانش و فرهنگ را بامسؤليت های ملی و انسانی و حرمت گذاشتن به کتاب مقدس خود، کتاب” خواندن” انتخاب نمايم، چون” توان” ما ميزان ” دانائی” ماست.

            من با پيروی از انديشه و توصيه های محمود طرزی، ميدانم که ما برای نجات از بيسوادی، پس ماندگی، فقر، مريضی و هم در جهت اعتلای فرهنگ، بصورت حتمی، نيازمند بازسازی فرهنگی و آموزشی خود هستيم تا در ميدان مساعد ان بتوانيم “اقتباس علمی”،    ” زايندگی علمی” و” آفرينندگی علمی”را تحقق بخشيم. اما شرط اصلی باز سازی فرهنگی و آموزشی، قبول يافته ها و پيشرفتهای جهانی و آماده ساختن عقل و جوشش درونی است. با افکار منجمد، تاريک و پس رفته، يافتن راه روشن، فرهنگ و دانش ميسر نيست.

  محمود طرزی به نيکی فهميده بود که انسانرا از حيوان،عقل و منطق تفريق ميدهد و آيينهء عقل ومنطق، علم و معرفت است. حکم والاتراز ان اينکه، منبع و مخرج علم و معرفت، مکتب و جای تحصيل دانش، است. پس ميبايد زمينهء دسترسی به روشنی فرهنگی و آموزشی را فراهم نمايم. بدين صورت درحاليکه به ارتقاء وتعالی فرهنگی وعلمی دست ميزنيم، از اندوخته های علمی و فرهنگی، در تغيير حالت فعلی و آينده مرفه که مبتنی بر روشنی عقلی نيز باشد، نايل می شويم. با اين نوع طرز ديد و عمل، ما ميتوانيم با گذشته، حال و آينده پيوند برقرار نمايم و همچنان در پی چاره جوئی نيازهای آينده در روشنی تعليم، دانش و فرهنگ، عمل نمايم که ما را حتماً در شناخت آيندهء آموزش و فرهنگ وفرهنگ آموزش آينده کمک می نمايد.

 

            انديشه ها، افکار و طرح هایی را که محمود طرزی برای تعميم سواد و کسب دانش در افغانستان درزمان سلطنت امير حبيب الله خان پيشنهاد ميکرد و همه تازه بود، از طريق صفحات سراج الاخبار افغانيه به هموطنانش معرفی ميگرديد. طرزی تأسيس مکاتب، توسعه معارف، نشر اخبار و بدست آوردن استقلال را ممد يکديگر و اجزای جدا نشدنی حساب ميکرد. او معتقد بود که معارف سواد و دانش را تعميم مي نمايد و تنها  افراد باسواد ميتوانند اخبار و نشرات را بخوانند و بدين وسيله نه تنها از احوال دنيا با خبر ميشوند بلکه در کسب استقلال با قوت عقل و دانش مجادله می کنند و توانائی حفظ آزادی را کسب می نمايد.

            محمود طرزی، در پيروی از عقيدت دين و دانش، بازبان حقيقت و قلم، با روش استادانه و فرهنگ ديپلوماسی  صاحبقدر در پياده نمودن انديشه های خود ادامه داده مجادله ميکرد. زمانيکه مخالفان و يا درباريان با تجدد و مدنيت نو اظهار مخالفت می نمودند، محمود طرزی ميگفت که دين اسلام برای کسب تعليم وتربيه حکم واضح دارد و با کسب دانش ورسيدن به معرفت ميتوانيم احکام و ارزشهای اصيل دين اسلام را بدانيم. والاتر اينکه دين اسلام با پيشرفت، ترقی وتجدد درتضاد نيست. آنانيکه با کسب دانش، ترقی و تجدد مخالفت می نمايند، در واقع از احکام اصيل اسلامی، معرفت ندارند. اودر حقيقت مفکوره حق دسترسی به تعليم و تربيه را صد سال قبل از امروز معرفی نموده است.

             محمودطرزی، وسيلهء نجات افغانستان و کشورهای اسلامی را از دست استعمارو رسيدن به سرحد پيشرفت و تمدن، توسعه اقتصادی و آرامش، محض در تعميم سواد و دسترسی به تعليم و تربيه ميدانست. اوکشورهای آسيائی خاصتاً جاپان را مثال می اورد و می گفت که جاپان با درجات علمی و قبول تجدد و تمدن، جلو استعمار را گرفته است و در جنگ در مقابل يک کشور اروپايی يعنی روسيه تزاری غلبه کرده است. او ميگفت که حاصل اولی مکتب و تعليم، دانائی، باخبری و آشنائی در حل معضلات اجتماعی و اقتصادی است. او می نويسد “معارف دانائی، شناسایی و باخبری است. از مفاد معانی آن معلوم است که اين چيزها تا چه درجه مقدس و معظم کلماتی است. مملکت جسد است، روح آن معارف است. ملت خواب است، بيداری آن معارف، وطن جماد است، حيات آبادی آن معارف. هيچ ملت، هيچ وطن بدون معارف نه ترقی ميکند، و نه بيدارمی شود ونه حيات می يابد. همه دولت های مترقی موجوده وقت حاضر به تشکيل يک” انجمن معارف” لزوم قطعی ديده اند”.

   بااين نوع طرزديد، انديشه وخدمتگزاری، محمود طرزی را ميتوان از سران نهضت دانش ومعرفت درافغانستان حساب نمود. اوملت بی دانش وبی فرهنگ را،ملت درخواب دايمی و مرده حساب ميکرد.

 

   پديده ها و ضرورتهای صد سال قبل ازامروز را محمود طرزی در روشنی دانش و فرهنگ ملاحظه می نمود وراه حل و رسيدن به حيات مرفه را نيز در کسب دانش و فرهنگ و پذيرش روشهای تجدد و تمدن، پيشنهاد می نمود.

  زمان محمود طرزی مانند زمان امروز، زمان قدرت فرهنگ و اولويت آموزش است. به عقيدت طرزی کسانی شايستگی های حيات مرفه را نصيب می شوند که در رکود فرهنگی و تاريکی آموزشی حيات ننمايند. بايد بپذيريم که جهان متغير، آموزش متحول می خواهد و آموزش متحول ما را بطرف سعادت امروز و فردا راهنمائی می نمايد.

 

  در هرزمان ، در زمان محمود طرزی  و در زمان امروز، تفسير، تشخيص و بالاخره تعيين شاخص های اساسی” جهان متغير”، “فرهنگ مؤثر” و “اموزش متحول” وظيفهء جامعه و دستگاه اداری هر کشور است.

  محمود طرزی با زبان ساده اما قانع کننده، بازبان ديپلوماسی،زبان نيک بينی، سراج الاخبار، حکم ميکرد که بايد ازطريق کسب دانش و تعليم وارتقای فرهنگ، مکتب و مدرسه، راه توسعه اجتماعی و اقتصادی را پيدا نمايم” ای هم ملتان همدين وآيين ! بدانيد که بدبختی های ما از بی علمی،بيخبری و کاهلی و غافلی ما است. علم است که فقير را توانگر می سازد.”

  حکم بر اين است که امروز نيز ما بايد نظام های تعليم و تربيت خود را به تناسب ضرورتها و نيازمنديهای متنوع جهان امروز، جهان در حال تغير وپيشرفت عظيم، انطباق بخشيم. آموزش آينده، آموزش مبتنی بر آگاهی، آزادی و نو آوری است.

 

الزام و ضرورت تعليم وتربيه وسواد برای زنان ودختران افغان،از نظرمحمود طرزی:

 

 محمود طرزی، کسب تعليم وتربيه را تنها برای مردان نمی خواست ، بلکه بصورت جدی توصيه می نمود که کسب تعليم وتربيه، دانش وفرهنگ برای تمام ملت  افغانستان، زن و مرد فرض است. او معتقد بود که تعليم وتربيه بحيث وسيلهء اساسی ومؤثر  برای انکشاف ارزشهای معنوی، استعداد های فکری، علمی  و هنری  يکی از آن فرايضی است که زنان و دختران افغان نيز برای بقا، توسعه شخصيت، بهبود کيفيت زندگی، اتخاذ تصاميم آگاهانه، درک مسؤليت های فردی و اجتماعی، به ان ضرورت دارند. او با معرفی “ناموران زنان جهان”  در پی مجادله جهت تثبيت اولين حق زن یعنی حق دسترسی به تعليم  و تربيه، افتاد. او نوشــت که

“همه عاقلان روزگار، براين اتفاق دارند، که نوع انسان از يک زن ويک مرد بوجود آمده. هرگاه يک مرد باشد و زن نباشد نوع انسان ازصفحه کاينات دراندک مدتی محو و ناپديد ميگردد. بقا و حيات نوع انسان، بوجود هردوی انها قايم  و دايم است، نه تنها بر يک فرد آنها، پس اگر زنها را از حق تعليم وتربيت محروم بداريم، گويا نصف وجود خود مانرا بيکار و معطل گذاشتيم”.

   محمود طرزی با فکر پيشرفته ودانشمندی بخصوص در امور و ارزشهای اسلامی،  بوضاحت اظهار می نمود که کسب تعليم وتربيه وسواد برای زنان ومردانيکه دارای عقايد و فرهنگ اسلامی هستند، ادای فرض و احکام دينی است.

   او در مقابل مخالفان و درباريان از حق دسترسی به تعليم و تربيه برای زنان  با اعتبار احکام اسلامی، دفاع می کرد و ميگفت که اسلام هدفها و روشهای مطلوب برای تعليم وتربيه معين نموده، زنان را نيز به اموختن امرکرده و باين صورت کسب تعليم وتربيه را برزن و مرد، دختر وپسر فرض قرار داده است .

  محمود طرزی علاوه ازهمکاران نزديک خود، مردان دانشمند ووطنخواه، مرحومان عبدالهادی داوی و عبدالرحمن لودين که از عقايد و انديشه های او هم در اجرای امور وابسته به سراج الاخبار افغانيه و هم در نهضت استقلال خواهی، تجدد، توسعه تعليم وتربيه و انکشاف فرهنگ پشتيبانی شايسته می نمودند، همکاروهمنظردلسوزوخانم صاحبقدر نيز داشت. اين خانم دانشمند وتعليم يافته که دارای تحصيلات عالی نيزبود ، خانم محمود طرزی، اسماء رسميه، ازيک خانوادهء دمشق بود که دارای افکارعالی،پيشرفته وطرفدارجدی دسترسی زنان ودختران به تعليم وتربيه،طرفدارسهمگيری زنان درپيشرفت اموراجتماعی، نويسندگی وتعليم درجهت ارتقای فرهنگ ودانش واموردولتی بود. خانم اسماء رسميه با معرفی زنان نامور جهان در سراج الاخبار که از شماره هفتم سال اول در 15جدی 1290شمسی ضمن نشر مضمونی ، شروع گرديده بود، برای بار اول  در اين نهضت و تحريک، سهم صاحبقدر گرفت.

  اين اقدام محمود طرزی و سهمگيری خانم اوکه درواقعيت اولين اقدام بر سهمگيری زنان دانشمند افغان در ارتقای فرهنگ محسوب ميگردد، در زمان امير حبيب الله خان، زمانيکه  هنوز کسب تعليم و تربيه و پذيرش اين امر که تعليم و تربيه  برای همه از آنجمله برای دختران و زنان که از اساسی ترين حقوق  و از احکام اسلامی است، عام نشده بود و مخالفان زيادی هم در دربار و هم بيرون از دربار موجود بودند،اهميت مهم تاريخی دارد.

  نهضت الزام و ضرورت تعليم وتربيه و سواد را هم برای مردان و هم برای زنان، محمود طرزی براه انداخته بود و از طريق نشرات ، و مقاله های متعدد در سراج الااخبار افغانيه، وتوصيه های صاحبقدربه اطرافيان ودرباريان وضمناً استفاده از روش ديپلوماسی  در مقابل امير حبيب الله خان، با همکاری روشنفکران،مؤفق به پياده نمودن بخش عظيمی از انديشه های روشنگرانهء خود شد. مکتب حبيبيه قبلآ تأسيس شده بود، دارالمعلمين سراجيه فارغ التحصيل داشت. ضرورت تأسيس عده بيشترمکاتب را درکابل و در شهرهای بزرگ افغانستان درهمان عهد سراجيه درک می کرد. درعهد امانی، با تأسيس مکاتب بيشتردرشهرهای بزرگ افغانستان به شمول مکاتب دختران،اندک،اندک وسيلهء محدود اما ازنظرتاريخی بادرنظرداشت مقطع زمان، وسيله بزرگ کسب تعليم و تربيه ودانش برای هموطنان، ميسر گرديد.

             برای تحقق عملی مرامها و انديشه های بزرگ محمود طرزی که مراد ازدسترسی به تعليم وتربيه،ارتقای فرهنگ، کسب استقلال کامل وايجاد روابط با کشورهای عمده جهان،آزادی فکر و بيان، پذيرش مفکوره وعمل تجدد، تمدن درجهت زندگی آرام، مرفه، با آگاهی، آزادی و نوآوری هستند،رضايت اميرحبيب الله خان امرمهم وضروری محسوب ميگرديد.محمود طرزی مؤفق شد که با استفاده از روش نيک خواهی، رضايت اميرحبيب الله خان را که رضايت وپذيرش اميررا مبنی بر اين امر، می بايد با زبان حرمت ياد آوری نمايم، حاصل نمود.

             محمود طرزی ميدانست که عوامل زيادی از آنجمله عقب افتادگی فرهنگی، خواص اجتماعی جامعه افغانستان، عدم آشنائی کامل به ارزشهای اسلامی، ترس بعضی حلقه های اجتماعی و در باريان از دسترسی زنان به تعليم و تربيه، اسباب عدم وسيلهء تعليم و کسب دانش برای مردو زن، درافغانستان محسوب ميگردد،اوبا احتياط و رضايت امير حبيب الله خان

 درامر تحقق اولين حق زنان يعنی حق تعليم و تربيه، پرچم دانش و فرهنگ را بلند کرد و در اين راه با دانشمندی و ديپلوماسی خاص، مجادله نمود. محمود طرزی  بصورت جدی ميگفت و می نوشت که تنها با ارتقای اقتصاد نمی توان جامعه افغانستان، جامعه آرام، نيک بخت و سالم باشد. پيشرفت اجتماعی را مهم ميدانست و حقوق زنان را از اجزای اساسی پيشرفت اجتماعی، محسوب ميکرد.

            محمود طرزی با اطلاعات کامليکه از نقش زن در ارتقای جوامع اروپائی ودر ترکيهء عثمانی داشت، با ديد ديگری، ديد بزرگی، علمی و هوشيارانه، نقش زن را در پيشرفت جامعه، در افغانستان و در بيرون از افغانستان مورد بررسی قرار داد. او با پذيرش حقيقت مبنی بر اينکه زن نيم پيکر جامعه است و بدون اشتراک سالم زن نمی توان جامعه را نيک بخت بسازيم، در راه تحقق  حقوق زن که ضمناً از طرف دانشمندان و روشنفکران  طرفداری ميشد، مجادله کرد.

             محمود طرزی با روش و سياست سالم که  در زمان اميرحبيب الله خان، انديشه و عقايد خود را توسط مقالات درجريدهء سراج الاخبار افغانيه  منعکس می نمود، دردفاع از حقوق زن اقدام نمود اما در زمان سلطنت امان الله خان به اقدامات بزرگ، شايسته و صاحبقدر نايل شد.

             محمود طرزی در زمان سلطنت امير امان الله خان مشکل خاص نداشت چونکه شاه امان الله  خود چنان شخصيت عالی مقام و بزرگی بود که نجات افغانستان را از فقر، بيسوادی، و پسماندگی اقتصادی و اجتماعی در ارتقای فرهنگ، دانش، تعليم و پذيرش تمدن ونو آوری می ديد و علاوه از کسب استقلال که درمبارزات استقلال خواهی، محمود طرزی نيز نقش کليدی داشت، تعليم و تربيه را برای مرد و زن ازاولويت های سياست تعليمی و فرهنگی دولت خود انتخاب نموده بود.

             محمود طرزی با عقيدت سهمگيری زنان افغان در ارتقا و توسعه امور فرهنگی، تعليمی و اجتماعی جامعهء پسماندهء افغانستان وتثبيت حقوق زنان، خانواده خود را تشويق نمود

که از دانش خود استفاده نموده و در اين راه رهبری نهضت زنان افغان را از طريق ايجاد اولين نشريهء نسوان بنام ” ارشاد النسوان ” در عهد سلطنت شاه امان الله، چونکه شاه نيز ترقی خواه بود، بعهده بگيرند. اين نشريه بمديريت خانم محمود طرزی و سهمگيری گرانقدر هردو دختر محمود طرزی همسران شاه امان الله وعنايت الله خان، بچاب و نشر شروع نمود و پرچم آزادی، نشر عقايد زنان را از طريق اين نشريه بلند نمودند و در اين راه مصدر خدمات بزرگ  درتوسعه فرهنگ ومعرفت درکشور، گرديدند.

  سهمگيری وبزرگواری محمود طرزی  در طرح وپخش سياست فرهنگی، توسعه  تعليم و تربيه در کشور، روشنگری و سهمگيری زنان، به شمول اشتراک خانواده او، از طريق نوشتن، گفتن و عملکرد به اندازهء پر اهميت و بزرگ است که تأثيرات آن در کشورهای همسايه روشنی بار آورد و هيأت های خارجی را که از افغانستان بازديد می نمودند  تحت تأثير قرار ميداد. هيات انگليس زمانيکه در سال 1922 ميلادی جهت مذاکره با امير امان الله خان به کابل سفر نمود و با طرزی  ملاقات کرد، در گزارش خود به انگلستان نوشت” شاه امان الله خان با دختر ژورنالستی ازدواج نموده که تا حال نظيرش در افغانستان نبوده است”

 

   محمود طرزی  و اتحاد مردم افغانستان:

  محمود طرزی با وجود نشست هفت ماهه”در محفل عرفان منزل حضرت علامه سيد جمال الدين افغانی” در استانبول، به منظور” استفاده ازفيوضات علمی آن حکيم فرزانه” وهمچنان حرمت بی پايان به عقايد اتحاداسلامی سيدجمال الدين افغانی، مردنشنالست، وطنخواه بزرگ، طرفدار استقلال ملی و دارای احساسات وطندوستی و مردم دوستی خاص بود. او با احساسات وطندوستی و استقلال خواهی، آزادی وترقی افغانستان را همراه با ديگر دول وکشورهای اسلامی مطالبه می نمود واين نوع طرزديد و بينش،محمود طرزی را ازاستاد بزرگش، سيد جمال الدين افغانی که اتحاد اسلام را دراولويت مجادلات خود قرار داده بود، متفاوت ميسازد.

    با اين عقيدت و بينش وطنخواهی و استقلال خواهی،  محمود طرزی بصورت جدی طرفدار يک افغانستان آزاد و متحد بود. افغانستانيکه مردمش، آزاد، با دانش  ومتحد باشند و در اتحاد واتفاق وحقوق مساويانه، آزادانه زندگی نمايند. اوبصورت قطع از سمت گرايی، جدائی و بی اتفاقی  نکوهش ميکرد و ازداشتن چنين عقيدتی، نفرت داشت. او ميگفت که ” قوم ها و قبيله ها عبارت از يک يک عضو از اعضای بدن يک دولت مستقله و ملت حاکمه شمرده می شوند. بمجرديکه يکی از قوم ها و قبيله های آن ملت باغی و عاصی شوند، هماندم حکم می شود که بر يکی از اعضای آن وجود ، مرض و بيماری عارض گرديد”.

  محمود طرزی با فکر آزادی خواهی برای تمام افغانستان ،افغانستان کامل، از مردم افغانستان مطالبه می نمايد که همديگررا بادلهای  بيغش در آغوش بگيرند. متحدانه به دنبال ساختن کشوری باشند که مردمش متحد باشند، مردم و ملتی که نفع شخصی را در  نفع مشترک همه جستجو نمايند و ضمناً در پی کسب دانش، و قوانين مدنی باشند. او با زبان و روش محبت و و طنخواهی عظيم ميگويد که “محبت ، اتفاق و اتحاد را در دلها و جگرها و حواس خود قايم و دايم نمائيم. اتحاد و اتفاق اقوام و قبايل و عشاير مختلفهء ملت نجيبهء ما، در وقت حاضر، از همه امور ضروری می باشد. زيرا يک چارهء مهمی که محافظهء وطن مقدس، ازتسلط دشمنان وطن باشد همين است. و اگر تفرقه و اختلاف در ما باشد، دشمنان ما زودتر بر ما دست خواهند يافت، وطن خود را ، شرافت ملی خود را، بدل و ايمان و وجدان دوست بداريم. وطن و ملت خود را وجود واحد بدانيم”.

 

  منظوراصلی محمودطرزی آزادبودن وآزاد زيستن، دراتحاد واتفاق همه اتباع وساکنان افغانستان است. اما درجهت رسيدن به آزادی و استقلال کامل که در اولويت های محمودطرزی قرارداشت اتفاق وبرابری قومی وجنسی مردم افغانستان راضرورميدانست.بافهم کامل به بزرگی واهميت آزادی واقعی، می فهميد که استقلال افغانستان با بی دانشی و درنفاق اتباع و جدائی مردم افغانستان ميسر نيست. دشمنان مردم افغانستان همواره در تحريک جدایی و ادامهء

غربت، فقروبيسوادی در افغانستان  بودند و همواره امير و درباريان نزديک اميررا می ترساندند که مکتب واگاهی، سرپيچی ازامير را در قبال دارد.

  محمود طرزی با قوت عقل و احساسات وطنخواهی مردم را به اتفاق و اتحاد دعوت ميکرد.با بزرگی ،جوانمردی و غيرت ملی که کسب نموده بود، آزادانه در صفحات سراج الاخبار افغانيه می نوشت و از هيچ کس نمی ترسيد و ميگفت که ” از خوبی اخلاق حسنه، از علويت اخلاق حسنه، هيچ ملا، هيچ واعظ، ناصح، انکار کرده نميتواند. پس چرا ازحب وطن، ازلزوم اتحاد واتفاق، ازمذمت خانه جنگی وبدی داری و خوانخواری و خون طلبی، و رقابت و سيالداری، اسرافات بيجا، بشدت منع نمی شويم؟” او ادامه داده می نويسد” فساد اخلاق آنقدر برما مستولی گشته، که بجز پرورش نفس خود، بر هيچگونه ترقی و تعالی ملک اقدام ورزيده نمی توانيم.”

            محمود طرزی با انديشه های عالی که کسب دانش مقام اول را نزد او داشت، استقلال و وطنخواهی را در اتفاق و اتحاد مردم افغانستان جستجو ميکرد. او برای ساختن يک کشوريکپارچه ومستحکم،ايجاد جامعهء با بينش نو، متحرک و در حال تحول با داشتن اميدها و تقويت ظرفيت های انسانی و ارزشهای مردم افغانستان ، پاکی نفس و اخلاق و استفادهء معقول و با فضيلت از خوبی های علمی و فرهنگی، رشد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سعادت دائمی مردم افغانستان را در زير لوای اتفاق، اتحاد، برابری وبرادری، اميد وار بود و دراين راه همه گفته ها و کردارهای خود را با وسايل صلح آميز، دانش و بينش عالی و قلم، ارائه و عرضه می نمود.

 

  فکر، کردار و قلم اوگاهی با افکار وعقايد سمت گرایی، دفاع ازيک بخشی ازاتباع افغانستان ومنطقه ويا مردم ملوث نشد.او ميدانست که باحکم ارزشهای اسلامی، مردم افغانستان،تمامی اتباع، ساکنان ومردم،افغانستان دارای شايستگی های انسانی هستندو همبستگی ملی واجتماعی، تحمل وبردباری، عدالت واحترام متقابل بين مردم افغانستان را  برای  حصول استقلال ضروری و لازم ميدانست و تفرقه و سمت گرائی را اسباب ادامهء نفوذ استعمار، پس ماندگی و بدبختی می شمرد.

   محمود طرزی و آزادی بيان:

          نشر دوبارهء سراج الاخبار افغانيه بدست والای محمود طرزی در سال 1911م ، انقلاب بزرگ فکری را در جهت حق و الزام فهميدن، شناختن، دانستن، نوشتن و گفتن، در جامعه افغانی، جامعه ايکه در تاريکی،بيسوادی و ظلم غربت و استعمار بسر می برد، بوجود اورد.هدف اساسی محمود طرزی از نشر سراج الاخبار اين بود تا چراغ معرفت را به تاريکترين نواحی کشورش روشن سازد و از طريق نوشتن و گفتن آزاد در حاليکه مردم وطنش را از احوال جهان باخبر می ساخت، مردم را عليه آلودگیهای استعمار و بديهای پس ماندگی و بيسوادی تشويق نمايد.

           محمود طرزی با وجود اينکه با ذهنيتهای تنگ نظرانه و ممانعت های استعمار روبرو بود، بادانشمندی و سياست مداری خاص، موافقت امير را در ادامهء نشر سراج الاخبار حاصل ميکرد و با پيشتبانی و زور قلم همکاران نيک خواه و آزاد منش خود،  اذهان عامه را به نفع کشور، هم در جهت تعميم تعليم و تربيه و اعتلای فرهنگ و دانش و هم براه  انداختن مفکوره های آزادی خواهی، بسوی نيکی، تغيير ميداد.

            ازطريق نشر مقالات که به قلم آزادهء محمود طرزی و روشنفکران که اکثراً همکاران او بودند، ذهنيت های تنگ نظرانهء تعدادی زيادی از درباريان و مخالفان مدنيت به شدت تغيير يافت.اخباروخواست هايکه خاصتاً درجهان اسلام،هندبرتانوی وکشورهای آسيائی برای استقلال طلبی براه انداخته شده بودند، به اطلاع مردم هم درمرکزوهم درولايات کشور، می رسيد.

           سراج الاخبار افغانيه، نه تنها منبع خبر و وسيلهء تشويق آموزش و استقلال خواهی بود بلکه وسيلهء اظهار نظر، نوشتن و گفتن شد و بدين طريق در آزادی اظهار نظر، و بيان خدمات عاليقدر نموده و به سرپرستی و مديريت محمود طرزی تجربهء نوين نوشتن و گفتن را به ارمغان آورد.

            همانطوريکه سراج الاخبار افغانيه، در مدت هفت سال و چند ماه نشرات خويش به صفت مدرک اصلی آموزش، منبع تعالی فرهنگ و وسيلهء تشويق احساسات مردم در جهت آزادی خواهی، نقش برجسته و بزرگ داشت، در صورت آزادی فکروبيان رهبر شد  واين صفت عاليمقام را مدير دانشمند و آزاد منش جريده، محمود طرزی، رهبری ميکرد.

   سراج الاخبار در برابر مخالفت ها و عکس العمل های استعمار انوقت باقوت ايمان و قلم آزاد، بپا خواست و در جواب نشريه ای بنامEducate، چاپ هندوستان بريتانيوی در شماره هشتم سال 1290شمسی با قوت قلم و دانش  جواب گفت که در اينجا بخشی از آن نوشته را اقتباس مي نمايم”هدف ازنشرسراج الاخبارايجادعلم ودانش است. در اين اخبار به نويسند گانی که مخالفت بين افغانها ايجاد ميکنند، اجازه داده نخواهد شد تا آثار خود را چاپ کنند. قلم سراج الاخبار، قلم عشق به وطن، ملت و شاه است.”

            محمود طرزی که قدرت نوشتن و گفتن را بخوبی درک می نمود، مطالب عمدهء سراج الاخبار را معطوف به فهميدن، دانستن و آزاد بودن ساخت و راه و وسيلهء نوی را در جهت بهبود وضع اجتماعی، برابری،اتحاد وهمبستگی مردم افغانستان،حرمت به برابری ميان زن ومرد وراه تازهء را درجهت گفتن ونوشتن ونشرخبر، با مفاهيم و عقيدت نو در جهت تغير و پذيرش حيات نو، تجدد و تمدن، باز نمود.

 

            با افروختن چراغ روزنامه نگاری در کشور، معرفی آزادی بيان و نوشتن، مجادله در راه تعميم تعليم وتربيه، ارتقای فرهنگ، کسب استقلال  کامل سياسی افغانستان، تحول فکری به منظور خوب زيستن،خوب بودن وآزاد بودن، محمود طرزی راازرهنمايان بزرگ کشور ساخت که وجودش در مقام اول  افتخارات تاريخ معاصر افغانستان تا هميش باقی خواهد ماند.

 

            من گفتم که انديشه عالی و ديد روشنگرانه محمود طرزی بر علم، عرفان و فرهنگ واصراراوبرتعالی وارتقای دانش وجامعه صاحب فرهنگ، پيشرفته، آن شايستگی هاو بزرگی را دارند که در شخصيت و حقانيت علم و معرفت نهفته است.

             علاوه بر ان، رويا، دور انديشی، قدرت بصيرت و نيک بينی محمود طرزی برای جامعهء پر سعادت، آزاد و جامعهء دارای حقوق و ارزشهای انسانی، به رويا و اهداف مؤسسه بزرگ بين المللی تعليمی، علمی و فرهنگی، (يونسکو) که 12 سال بعد از وفات محمود طرزی، برای انکشاف و اعتلای دانش و فرهنگ،صلح و تأمين سعادت بشريت تأسيس و ايجاد شد ، نزديک وهم هدف اند.همچنان اگر محمود طرزی زنده می ماند،حتماً از منشورملل متحد و اعلاميه جهانی حقوق بشر پشتی بانی می کرد.

 

              ما ميدانيم که در کشور ما مردان و زنان بزرگی، مانند بزرگ مرد، محمود طرزی ظهورنموده اند  که در ارتقای دانش و فرهنگ که پايه های انسانی دارند، جد و جهد نموده اند و سهم صاحبقدر گرفته اند.

 

             محمود طرزی ميدانست که علم ، معرفت و فرهنگ نه تنها مردم را قادر می سازد که با هوشياری وقوت علمی و عقلی در اخذ و حفظ  آزادی شخصی و ملی مبارزه نمايند بلکه ازبرکت انها حيات پرسعادت وپرافتخارداشته باشند و بوسيله آنها درخوشبختی انسانها با ديگران همکار وهمرازنيزباشند.اين نوع آرزومندی محمودطرزی برای مردم افغانستان،همان آرزومنديها واهدافی هستند که در قانون اساسی يونسکو پيش بينی شده اند.

 

             محمود طرزی برای ملت افغان تنها يک عالم آزادمنش، ترقی خواه، وطن دوست و فرزند فاضل صاحب احساسات انسانی نيست، اوچراغ وآيينهء آرمان بزرگ، آرمان اتحاد، اتفاق وبرابری وآرمان زندگی پرسعادت ملت افغان است که هفتادوپنج سال بعدازوفاتش از طرف نيک بينان و هواخوهان  دانش ومعرفت، در کشور خودش رسماً تقدير واحترام ميشود.

 

            برمردم افغانستان است که باتقديم حرمت به مردان بزرگ مانند محمود طرزی و ولی محمد دروازی،باگذشتهءخويش،باحرمت،افتخار، صداقت وسربلندی بنگرندواساس و بنای افغانستان امروز را درروشنی ارزشهایکه بزرگان ما معتقد بودند،با فهم وتربيت انسانی، پاک دامنی، فضل ونيک بينی، دانش، ديد فرهنگی، آرامش، وطنخواهی و صلح دايمی بنا نمايند.

والسلام

 

فهرست مأخذ:

–         مقالات محمود طرزی در سراج الاخبار افغانيه،گرد آورنده، دوکتور روان فرهادی، موسسه انتشارات بيهقی، کابل، حوت 1355شمسی،

–         طرزی  و سراج الاخبار، بشير سخاورز، تهران، 1386 شمسی،

–         تاريخ روابط سياسی افغانستان، کتاب دوم، لودويک، دبليو آدمک مترجم، استاد محمد فاضل صاحبزاده، بنگاه انتشارات پاييز، پاريس، 1384 شمسی.

–         افغانستان درعهداعليحضرت امان الله خان،1919-1929،فضل غنی مجددی،1997م.

–         افغانستان درمسيرتاريخ،ميرغلام محمد غبار، مطبعه دولتی،کابل،ميزان 1346شمسی.

–         جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، پوهاند سيد سعدالدين هاشمی، شورای فرهنگی افغانستان، 1380شمسی.

–         سيد جمال الدين الحسينی الافغانی،بيدارگرعصر، فضل الرحمن فاضل، انتشارات آزادی 28 اسد 1386شمسی.

–         حاکميت قانون در افغانستان، اعليحضرت امان الله خان، مقدمه، تصحيح وتعليقات ازحبيب الله رفيع، امان کتاب خپرولو مؤسسه، 1378 شمسی.

–         سرزمين و مردم افغانستان، مری لوئيس، کليفورنيا، ترجمه مرتضی اسعدی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1386 و1371 شمسی .

–         د سيد جمال الدين افغان دژوندانه هدف، سرمحقق عبدالله بختانی خدمتگار، وزارت اطلاعات و فرهنگ، حوت 1385 شمسی.

–         افغانستان کليد يک قاره، جان سی گرفتز، 1981م.

–         احياو انکشاف تعليم وتربيه در افغانستان، پاليسی، اهداف و ستراتيژی های کميسيون عالی مستقل تعليم و تربيه افغانستان،کابل

 1382.